ماجرای آن دیدار
گفت: سست شده اعتقاداتت یا ریخته؟
ادامه نوشته
برای دفاع از خود گفتم: سست شده. نریخته
گفت: ای کاش می ریخت!
بهتم زد! خنده ام هم گرفت. منتظر شدم توضیح دهد
گفت خدا وینـــــــدوز اورجینال روی همه نصب کرده، تو چرا نگران به هم ریخته شدن ویندوز قلابی که خودت نصب کردی هستی؟ اعتقاد آموختنی نیست! همه از کفر شروع کردن
عجب! بهـتم زد.
با این بیت حرف را تمام کرد
الا یا ایها الساقی! زمی پرساز جامم را
که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۸/۲۲ ساعت ۱۱:۳۸ ق.ظ توسط میم.شین
|
بسم الله