اصولا گویا خرابه و خراب رو بیشتر می پسندیو هر چه می سازم میزنی میریزیش.

همین.

امضا::میم.شیـــــــــــــــن::حسین (ع)::زیاد حرف زدم. زیاد -> {دات}کام

دیگر سخن اینکه...

ادامه نوشته

حرف های بسیار

بسم الله الرحمن ارحیم

امضا::میم.شیـــــــــــــــن::ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون::حسیـــــــــــــــــــن (ع) ::

 خود ممکن آن نیست که بردارم دل

آن به که به سودای تو بسپارم دل

گر من به غم عشق تو نسپارم دل

دل را چه کنم بهر چه می‌دارم دل

.{دات} .کام

یادمان لات در گذشته

لالمونیم بی حساب نیست. بی حرف و حدیث هم نیستم. کافی بود بگویم میم که تو محرمـــش بخوانی و به این بهانه چون دیوانه ای ، گاهی نتوانی لرزش شانه هایت را پنهان کنی و  ناچار صدایت هم بلند شود به ضجه.

از توی خدا بیامرز می گویم. تو که به هیچ کس کار نداشتی وقتی برایت روضه می گذاشتند می نشستی و زار می زدی. تو که زلالیت عجیب است برایم." رو همین حساب، نگاه که میکنم می بینم حرفهایی که با تو زدم که با کسی رویم نشد بزنم."

 تو که خودت را کم می بینی و می گویی من کجا و فلانی. برای همین فاصله زیادی ازش میگیری شاید. زودرنجیت هم جالبه برام

خدا بیامرز! چون می دانم سر نمی زنی و احتمال بسیار هم سر نزدی تا حالا به این خرابه، به این صراحت از تو می گویم. وقتی یاد این زلالیت کردم گفتم این طوری اینجا خطابت کنم و بگویم دمت گرم مشتی!

اگر از ماجرای الواتی و هرزگیت بنویسم هرکس تاب تحملش نخواهد بود بشنود. که اگر بناست به این خاطر هیچ کس اینجا نیاید، نیایـــد لطفا. تار گندیده ات را ایها العزیز! نمی دهم به ملت پینه به پیشانی و هم آغوش با سجاده.

نمی دانم حسادت کنم بهت یا نه. تویی که وقتی با هم کنار هم نماز می خواندیم صدای اشکهایت به من می گفت چقدر خوار و بی مقدارم. آخر لا مذهب! مگر هر چه آب می نوشی باید به اشک دفع شود. روز گریه، شب گریه ول کن دیگر!( خالی بستم از روی حسادت، گریه کن بیش تر عزیز!) باید از تو سادگیت را یاد می گرفتم. من که اشکی هم برای گریستن نبود بهانه می گرفتم که جلوی تو از گریه کردن خجالت می کشم. باید در ذلت پیش تو کوشش می کردم. اگر به تو فریاد می زدم که این دیگر چه غلطی است که کردی، سکوت می کردی و می پذیرفتی و اعتراف هم می کردی. اما اگر تذکری به من می دادی دلسوزانه، فریاد می زدم که به تو ربطی ندارد. و باز هم به روی خوش نرمم می کردی که تسلیمت می شدم.

چقدر قاتی داشتی، خودمانیم ها، حالت را بکن، شهادت چیه جوون! همه اش دلت می خواست بری.

با تو جناب دال.میم عزیز

خدایت بیامرزد دیوانه! خدایت بیامرزد. من را هم.

خفقـونی عالی مستدام

امضا::میم.شیـــــــــــــــن::حسین (ع)::کمتر حرف بزن:: درس.کرسی آزاداندیشی .{دات} .کام