و خدایی که همین نزدیکی است
ولی وقتی هنگامه شب، از دور به یک شهر پر از پروژکتور های قوی و پر نور نگاه می کنیم می بینیم باز هم تاریک است!

هنوز بشر نتوانسته است بر شب و تاریکی شب، غلبه کند. و هنوز نتوانسته است از خورشید بی نیاز شود. عجب لامپی است خورشید!
و عجب ادیسونی داشته است!
که از قبل از ادیسون برای خودش ادیسونی بوده!
فلما رای شمس بازغه قال هذا ربی هذا اکبر فلما افلت قال یا قوم انی بری ء مما تشرکون
.
.
.
.
ماه و ستاره و باد و بارون پیشکش چشمای قشنگت!
.
.
.
پرسشی که بهتر است پرسش بماند. و البته اجازه هم داده نشود که فراموش شود.
مومن بهتر است یا دانشمند کافر؟ و سوالات دیگر مانند این.
.
.
.
.
.
.
داشت شیشه ساعتش را تمیز می کرد و همین طوری بهش زل زده بود.
پرسیدم ساعت چنده؟
برگشت یه بار نگاهم کرد و با این که تا اون لحظه داشت به ساعتش نگاه می کرد دوباره ساعت را نگاه کرد.
و سا عت را بهم گفت!1و2
پاورقی
1. ای وای بر اینکه آینه در چشمانت باشد و خود را نبینی.
ای وای از اینکه به چیزهایی مدام زل بزنی و اونها رو نبینی
ای وای اگر مصداق این آیه باشی من کان فی هذه الدنیا اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا
2.وقتی آدم لالمونیش گل کند و حرف حسابش ته بکشد، شاید اگر سعی هم کند که بنویسد... بی خود بنویسد. اون وقته که حالا حالا ها آپ تو دیت!!! نمی شود.

بسم الله