شخصی آمد پیش پیامبر گفت من شترم را با توکل به خدا رها کردم. پیامبر در پاسخ فرمودند شترت را با توکل به خدا ببند!

کارها و مسئولیتهایم را به درستی انجام نمی دهم آن وقت با یک ماشاءالله و ان شاءالله به خیال خودم درستش میکنم! یا می گویم خدا خودش کریمه کارها را خودش سر و سامان می دهد.

کارمو بدون محاسبه و فکر و دقت خراب کرده ام می گویم قسمت بود! می گویم حکمتی در آن هست لابد!

خیلی مفاهیم درست در میان ما مسخ شده است و معنایی شاید خلاف خودش را گرفته است. قناعت٬ زهد و...

دین مخدری معرفی میشود؛ یک جوری که توجیحی برای شکستها و کوتاهی های ما داشته باشد.

آره فرق من مسلمان با آن امریکایی بی اعتقاد در همین چیزها شده است انگار. من نشسته ام خدا کارها را درست کند٬ خدا شر امریکا را به خودش برگرداند اما او منتظر چیزی نیست کارش را با جدیت انجام میدهد.



یا ایها الناس ان وعد الله حق فلا تغرنكم الحياة الدنيا ولايغرنكم بالله الغرور

.


باز هم ادامه میدهم ان شاءالله...

.

اگر قسمت باشد!